English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (6032 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i take no interest in that U هیچ بدان دلبستگی ندارم هیچ از ان خوشم نمیاید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
peregrin falcon U یکجور قوش تیز پرکه قوش بازان بدان دلبستگی دارند
i have no knowledge of it U هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
it has escaped my remembrance U در یاد ندارم بخاطر ندارم
i do not have it in me U از من بر نمیاید
it is stubborn to reason U بدلیل در نمیاید
i please to do it U خوشم می اید
it does not suit my taste U بذائقه من خوش نمیاید
if you dont object U اگر بدتان نمیاید
i cannot do better U بیش از این از من بر نمیاید
that hat does not become you U این کلاه به شما نمیاید
they sing small now U اکنون دیگر صداشان در نمیاید
It pleases me. U خوشم می آید [از آن چیز یا کار] .
I like it. U خوشم می آید [از آن چیز یا کار] .
this play does not stage well U این داستان خوب در نمایش در نمیاید
I dont like such remarks one bit . U از این حرفها هیچ خوشم نمی آید
non sequitur nonsensical U نتیجه غیر منطقی بر نمیاید این دلیل نمیشود
interestedness U دلبستگی
languidinterest U دلبستگی کم
interestedly U با دلبستگی
interests U دلبستگی
interest U دلبستگی
attachment U دلبستگی
profound interest U دلبستگی زیاد
devotion to music U دلبستگی به موسیقی
civism U دلبستگی به میهن
fixations U دلبستگی زیاد
fixation U دلبستگی زیاد
attachment U حکم دلبستگی
particularism U دلبستگی بمرام خاصی
(no) skin off one's nose <idiom> U دلبستگی به چیزی ،دلواپسی
to take an i. in something U به چیزی دلبستگی داشتن
religionism U دلبستگی زیادبه دینداری
rubrician U کسی که دلبستگی زیادبدستورهای
exteriority U حالت بیرونی یافاهری دلبستگی به
to have a thing at heart U بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
humanism U دلبستگی به مسائل مربوط بنوع بشر
scripturalism U اعتقادبه نص کتاب مقدس دلبستگی بدلائل نقلی
outwardness U کیفیت فاهر دلبستگی بچیزهای خارجی یامادی
thereto U بدان
thereunto U بدان
wherunto U که بدان
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
thereto attached U پسوسته بدان
thereby U بدان وسیله
according as چنانکه بدان سان که
whereat U که بدان جهت که در انجا
key-ring U حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-rings U حلقهای که بدان کلید می اویزند
poetic justice U کامیابی خوبان و شکست بدان
paradoxically U بدان سان که باعقیده .....است
the question referred to above U موضوعی که در بالا بدان اشاره شد
that is nothing like it U هیچ شباهتی بدان ندارد
nose ring U حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
omnim gatherum U مهمانی که همه کس بدان خوانده شود
it was beneath my notice U مراعارمی امدازاینکه بدان توجهی کنم
it is not pervious to reasonov U بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
where no human foot can tread جایی که پای ادمیزاد بدان نمیرسد.
he had no evidence to go upon U مدرکی نداشت که بدان متکی شود
gate meeting U انجمنی که بادادن ورودیه بدان درایند
plowhead U چارچوبی که گاو اهن بدان متصل میشده
timberhead U انتهای تیر کشتی که طناب بدان اویزند
hobby U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
near side U سمت اسباب که ژیمناست بدان نزدیک میشود
an accessible place U جایی که راه یافتن بدان ممکن است
hobbies U کاری که کسی بدان عشق وعلاقه دارد
indo iranian U وابسته به بخشی از زبانها....و ایران بدان سخن میگویند
string board U تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
phonoscope U التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
paroli U دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
i have nothing U ندارم
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
accessibly U چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
over production U عمل اوزدن کالایی بیش ازاندازهای که بدان نیازمندی هست
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
Are there any letters for me? U من نامه ای ندارم؟
i dont meant it U مقصودی ندارم
I don't have a fork. من چنگال ندارم.
I don't have a spoon. من قاشق ندارم.
i have no objection to that U به ان اعتراضی ندارم
i am not a with him U با او اشنایی ندارم
I am dead broke . I am penniless. U یک غاز هم ندارم
i cannot bear him U حوصله او را ندارم
Are there any messages for me? U من پیغامی ندارم؟
i am not in U حالش را ندارم
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
cowlstaff U چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
mumpsimus U ایین دیرینه بی معنی که ازروی تعصب بدان بچسبند نادان متعصب
I am sore at her. Iam bitter about her. U ازاودل خوشی ندارم
I'm up to my ears <idiom> U فرصت سر خاراندن ندارم
I have nothing to do with him . U با اوسر وکاری ندارم
My pain has gone. U دیگر درد ندارم.
i am out of p with it U دیگرحوصله انرا ندارم
I cant do any crystal – gazing . U علم غیب که ندارم
i am reluctant to go U میل ندارم بروم
I don't like this. من این را دوست ندارم.
I have nothing to do with politics. U کاری به سیاست ندارم
i do not feel like working U کار کردن ندارم
i do not have the courage U جرات انرا ندارم
I have nothing against you . U با شما مخالفتی ندارم
i have no work today U امروز کاری ندارم
I am not in the mood. U حال وحوصله ندارم
I'm fine with it. <idiom> U من باهاش مشکلی ندارم.
i reck not of danger U من باکی از خطر ندارم
I have no small change. U من پول خرد ندارم.
I'm not worth it. U من ارزش اونو ندارم.
No harm meant! U قصد اهانت ندارم!
I have no place (nowhere) to go. U جایی ندارم بروم
No offence! U قصد اهانت ندارم!
go cart U چارچوب غلتک داری که کودکان دست بدان گرفته راه رفتن میاموزند
crankpin U قسمت استوانهای دسته میل لنگ که میلههای رابط بدان متصل میشود
I have no doubt that you wI'll succeed. U تردیدی ندارم که موفق می شوید
I don't have it in my power to help you. U من توانایی کمک به شما را ندارم.
i have no other place to go U جای دیگری ندارم که بروم
i have no money about me U با خود هیچ پولی ندارم
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
I dislike dull colors . U رنگهای مات را دوست ندارم
I have nothing more to say . U دیگر عرضی نیست ( ندارم )
I have lost my interest in football . U دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
I havent heard of her for a long time. U مدتها است از او خبری ندارم
i have nothing else U هیچ چیز دیگر ندارم
She is not concerned with all that . U با این کارها کاری ندارم
I am minding my own business. U کاری بکار کسی ندارم
That is fine by me if you agree. U اگر موافقی من هم حرفی ندارم
I am tied up ( engaged ) on Saturday . U شنبه گرفتارم ( وقت ندارم )
I dont wish ( want ) to malign anyone . U میل ندارم بد کسی را بگویم
I cant take (stand) it any longer. U بیش از این تاب ندارم
reunionism U دلبستگی به پیوند کلیسای کاتولیک با کلیسای انگلیس
walking chair U چارچوب غلتک دار که کودکان دست خود را بدان گرفته راه رفتن می اموزند
vives U یکجور ناخوشی گوش که کره اسبهای تازه بعلف بسته بدان دچار می شوند
free haul U در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
final setting time U مدت زمانی که بتن بدان درجه از سختی برسد که بتواندفشار معین را تحمل کند
ido not feel my legs U نیروی ایستادن یا راه رفتن ندارم
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. U فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
To regain consciousness. to come to. U امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
I dont have an earthly chance. U کمترین شانس راروی زمین ندارم
I have no claim to this house. U نسبت به این خانه ادعایی ندارم
It is of no interest to me at all. U من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
I'll get there when I get there. <proverb> U حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
I am [will be] busy this afternoon . امروز بعد از ظهر وقت ندارم.
I am not concerned with whether or not it was tru the mI'll . U با راست ودروغ بودن آن کاری ندارم
I have nothing to declare. چیزی برای گمرک دادن ندارم.
You must be joking (kidding). U شوخی می کنی ( منکه باور ندارم )
i have no idea of that U هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
I don't socialize much these days. U این روزها من با مردم خیلی رفت و آمد ندارم.
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . U بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
I dont mean to intrude . U قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
how much does a vacation cost? [American E] [when amount is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
How long is a piece of string? [Britisch E] [Australian E] [when length amount or duration is indeterminate] <idiom> U من هم جوابی ندارم. [وقتی کسی پرسشی دارد] [اصطلاح مجازی]
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
It is too expensive for me to buy ( purchase ). U برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
Manx U وابسته به جزیره انسان لهجهای که در جزیره نامبرده بدان سخن میگویند
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
totem U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totems U روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
state lamb U در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
litmus U ماده ابی رنگی که ازبعضی گلسنگ ها بدست میایدودر اثر اسید زیاد برنگ قرمزتبدیل میشود وهرگاه قلیا بدان بزنند باز برنگ ابی در میاید
I am running out of money . U پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
I dont have one toman let alone a thousand tomans . U هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
I simply cant concentrate. U حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
Recent search history Forum search
1I am good with figures,how about you?
1a bitch nigga dats ashit idont like
1فنلاند
0نقد و نظر آزاد ولی دشنام و فحش ممنوع: دوستان عزیز بویژه عدالت خواهان جنبش روشنایی اولا خوشحالم که همه مردم حق و باطل را بخوبی تشخیص دادند و دوما خوشحالم که حداقل خوبان و بدان از هم تمیز شدند و دیگر هر
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com